آوینآوین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

دختر نازم آوین

دختر خاله کوچولو

فرشته کوچولوی مامان خاله مهربونت قبل از من نی نی دار شد. روزای آخر بارداریش بود و ما هم برای 8 آذر بلیط داشتیم تا موقع به دنیا اومدن دختر خاله کوچولوت کنار اونها باشیم.روز 5 آذر بود که مامانی زنگ زد و گفت خاله ساجده رو بردن بیمارستان و قراره شیرین خاله زودتر به دنیا بیاد. بابایی هم برای من بلیط گرفت و من زودتر راهی مشهد شدم. تو قطار که بودم دائم به مامانی زنگ میزدم تا بدونم حال خاله ساجده چطوره و مامان از گفتن این که نی نی رو دیده یا نه طفره می رفت. خیلی نگران شده بودم. وقتی رسیدم مشهد که خاله رو از بیمارستان مرخص کرده بودن ولی نیکا کوچولو هنوز بستری بود. دیدن خواهرجونم تو اون وضعیت ناراحت کننده که نگران دخمل شیرینش بود...
18 بهمن 1390

عزیزتر از جان

دختر نازم ببخش که هنوز فرصت نکردم به خونه کوچولوت سروسامونی بدم. به زودی میام و می نویسم که تا امروز با تو چطور به شیرینی گذشت.برای دیدنت لحظه شماری می کنم گل خوشگلم ...
26 دی 1390